دنیای من غرق آرامش بود،آرام مثل آب در مرداب نیلوفرهای آبی که گهگاهی نسیمی دلنواز آبش را نوازش میکرد و من مملو از سکوت دنیای آرامم بودم اما این سکوت دیری نپایید و زندگی سراسر آرامش من مثل
موج های دریا خروشان شد و آرامش مرداب را به رویاهایم سپرد!
و من مبهوت و سرگردان نمی دانستم چطور دوباره آرامش را به دنیای دغدغه هایم پیوند بزنم؟
اما نه!...نه!...من دیگر آرامش را نمی خواستم!
من دلبسته موجی شدم که دنیای ساکن و صامتم را طوفانی کرد!
در دنیای فعلی من خبری از نیلوفرهای آبی و سکوت مرداب نیست اما در دنیای من جوششی وجود دارد که
طوفانش به تمام سکوت دنیا و نیلوفرهای آبی اش می ارزد و این جوشش که در درون من شعله ور است
چیزی جز عشق نیست!
برچسبها:
دل نوشته